برداشت وهابیت از توحید
طبق اعتقاد هر مسلمانی، اصلی ترین رکن اعتقادی اسلام که جدا کننده بین مسلمانان و غیر مسلمانان است، توحید خداوند تبارک و تعالی می باشد، که هر چه افراد در این اعتقادات کاملتر شوند، بیشتر به معرفت و رضایت و رضوان الهی دست یافته و کمالات معنوی و روحی و نفسانی و انسانی و اخلاقی آنان فزونتر می گردد.
در میان اهل سنت نیز پیرامون توحید كتابهای بسیاری نوشته شده است. كتاب توحید فخرالدین رازی، كتاب توحید زمخشری از جمله این کتب می باشد. همچنین تفاسیر علمای پیشین حتی تفسیر قرطبی و تفاسیر علمای كلامی از جمله تفسیر محمد غزالی طوسی، همه در مورد توحید سخن گفتهاند، با این همه جریان وهابیت معتقد است که همه مسلمین در شناخت توحید مسیر غلط را پیموده اند و به همین دلیل به تکفیر مسلمانان پرداختند.
مهم ترین اندیشه وهابیت
در متون وهابیها هیچ واژهای به اندازه «توحید» و «شرک» به کار نرفته است؛ لذا مهمترین پایه اندیشه وهابیون را باید در ذیل این دو واژه بررسی کرد. از دیدگاه محمد بن عبدالوهاب و پیروان او، توحید بر دو بخش است: توحید ربوبیّت و توحید الوهیّت. منظور اینان از توحید ربوبیّت؛ اعتقاد به یکتایی خداوند در آفرینش، تشریع و تدبیر جهانیان است. و منظورشان از توحید الوهیّت، چیزی است که آن را توحید در عبادت معرفی مینمایند. از نگاه وهابیان، توحیدی که در برابر شرک قرار میگیرد ترکیبی از هر دو بخش است. بنابراین، امکان دارد کسی به یگانگی خداوند متعال در آفرینش، تشریع و تدبیر جهانیان معتقد باشد، اما کاملاً «مشرک»باشد! بدین معنا که غیر خداوند یکتا را مورد «عبادت» قرار دهد.
تفسیری که وهابیان از «عبادت» ارائه میدهند آنچنان وسیع و گسترده است که هرگونه تعظیم و تقدیسی را شامل می شود. از این رو، معتقدند که مسلمانان با تقدیس برخی افراد یا مکانها، و حتی تعظیم قبور پیامبر و ائمه، در واقع آنان را عبادت میکنند. از نگاه اینان هرگونه توسل به اولیاء و عرض حاجت در نزد قبور آنان از مصادیق کفر است!
دیدگاه محمد بن عبدالوهاب درباره توحید در یکی از رسائل او به نام«القواعد الأربعة» آمده است. او در این رساله، با استناد به ظواهر برخی آیات و روایات، برای توحید، چهار رکن ذکر نموده، که در واقع ارکان وهابیت است:
1- کافران زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) به این که خداوند خالق و مدبّر جهان است اقرار داشتند ولی این اقرار، باعث مسلمان شدن ایشان نمیشد.
2- کافران عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله) میگفتند که برای نزدیک شدن به خداوند و طلب شفاعت، بتها را میخوانیم.
3- پیامبر(صلی الله علیه و آله) در میان کسانی ظهور فرمود که از حیث عبادت متفاوت بودند؛ برخی فرشتگان، برخی پیامبران و صالحان، بعضی درختان و سنگها، و عدهای خورشید و ماه را میپرستیدند، اما پیامبر با همه آنان جهاد فرمود و میان آنان فرقی نگذاشت.
وهابیت در طول سه قرنی که آثار و کتابهای خویش را منتشر می سازد، همه مسلمانان به جز گروه خود را مشرک در توحید عبادی پنداشته
4- مشرکان زمان ما از مشرکان زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) مشرکتر اند! چرا که مشرکان زمان پیامبر تنها به هنگام آسایش شرک میورزیدند و به هنگام دشواری، مخلص میشدند، اما مشرکان زمان ما، هم به هنگام آسایش و هم به هنگام دشواری مشرکاند! 1
وی در رساله دیگرش به نام «کشف الشبهات» نیز بر این دیدگاه افراطی اصرار ورزیده، و بیش از 24 بار مسلمانان غیر وهابی را مشرک، و بیش از 25 مرتبه آنان را کافر، بتپرست، مرتد، منافق و شیطان خوانده است! این دیدگاه عجیب تقریباً در همه منابع وهابی به چشم میخورد. از این رو، بسیاری از اندیشمندان شیعه و سنی، وهابیان را به «خوارج» تشبیه، و دیدگاههای اینان را به تفصیل با دیدگاههای آنان مقایسه و تطبیق دادهاند.
از جمله آلوسی بغدادی که خود در زمره طرفداران اندیشه سلفی گری و وهابیت به شمار می رود در کتاب تاریخ نجد بر آنها خرده گرفته و می گوید:
«سعود ابن عبدالعزیز به اطراف لشکر کشی کرد و بزرگان عرب در برابر او سر تعظیم فرو آوردند، ولی متاسفانه او مردم را از زیارت خانه خدا بازداشت و بر خلیفه عثمانی خروج کرد و مخالفان خود را تکفیر نمود. در قسمتی از احکام آنچنان شدت عمل به خرج داد و درباره برخی از اعمال مسلمین با دیدی ظاهربینانه قضاوت کرد که آنان را متهم به شرک ساخت. در حالی که اسلام آئین سهل و آسان است، نه آئین سخت، آنچنان که علمای نجد اندیشیده اند و پیوسته بر مسلمانان منطقه یورش برده و آنان را به عنوان جهاد فی سبیل الله غارت می کنند.»2
وهابیت در طول سه قرنی که آثار و کتابهای خویش را منتشر می سازد، همه مسلمانان به جز گروه خود را مشرک در توحید عبادی پنداشته و این در حالی است که در نوشته های خویش هیچ تعریفی از عبادت، اختصاص نداده اند و صرفا به کلی گویی بسنده کردند. این مهم شایان توجه است که تبیین و بررسی توحید در عبادت و مصادیق آن کلید پاسخ به شبهات آنان، و گشودن گره هایی است که جمود وهابیان از آن مایه می گیرد، و تا این گره گشوده نشود و عبادت و پرستش به صورت دقیق تفسیر نگردد، هر نوع بحث و مناظره ای با این گروه بی فایده است.
همه مسلمین بر این متفقند که عبادت فقط مخصوص خداست و توحید در پرستش اصل مشترک در میان تمام پیامبران می باشد چنانکه می فرماید: «و لقد بعثنا فی کل امة رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت.» 3
بنابراین اصل کلی که عبادت از آن خداست و هر نوع شرک و دوگانه پرستی از خط توحید محکوم است، اختلافی نیست.
آنچه که دستاویز دشمنی و اختلاف وهابیت با مذاهب دیگر اسلامی گردیده اختلاف در مصادیق و جزئیات پرستش است.
برای مثال پاسخ به این سئوال که آیا توسل به انبیاء و اولیاء مصداق پرستش قرار می گیرد یا توسل به اسباب است، مورد اختلاف میان وهابیان و دیگر مسلمانان می باشد. اینجاست که لازم است مقیاس و ضابطه صحیح عبادت مشخص شود تا محدوده منطقی آن به دست آید.
تفسیر ربوبیت به خالقیت و الوهیت به پرستش از اشتباهاتی است که وهابیان دچار آن شدند، که هرگز حاضر به تجدید نظر در آن نیستند. زیرا ربوبیت از کلمه رب به معنای صاحب اخذ شده و صاحب یا مالک بودن با خالقیت و آفرینندگی تناسبی ندارد، چه بسا شخصی مالک چیزی باشد که در خلق آن هیچ نقشی نداشته است، بلکه ربوبیت به معنای تدبیر، کارگردانی، و سرپرستی چیزی است که زمینه ادامه حیات او را فراهم می سازد
در کتابهای وهابیان توحید از دو بخش اصلی تشکیل گردیده که یکی از آنها را توحید ربوبی و دیگری را توحید الوهی نامگذاری می کنند که اولی را به توحید در خالقیت و دومی را توحید در عبادت و پرستش تفسیر می کنند، و یادآور می شوند که همه فرق اسلامی توحید در خالقیت را پذیرفته و به خالقی جز خدای متعال اعتقاد ندارند، ولی آنان در الوهیت و پرستش گرفتار شرک شدند. توسل به پیامبران و صالحان و استغاثه و استمداد از آنان و یا طلب شفاعت از آنان، همه و همه مصادیق عبادت و پرستش است و از این جهت مسلمین با مشرکان زمان رسالت یکسان و همگام هستند.
تفسیر ربوبیت به خالقیت و الوهیت به پرستش از اشتباهاتی است که وهابیان دچار آن شدند، که هرگز حاضر به تجدید نظر در آن نیستند. زیرا ربوبیت از کلمه رب به معنای صاحب اخذ شده و صاحب یا مالک بودن با خالقیت و آفرینندگی تناسبی ندارد، چه بسا شخصی مالک چیزی باشد که در خلق آن هیچ نقشی نداشته است، بلکه ربوبیت به معنای تدبیر، کارگردانی، و سرپرستی چیزی است که زمینه ادامه حیات او را فراهم می سازد. نظیر چنین اشتباهی در کلمه الوهیت رخ داده است، چرا که الوهیت و کلمه اله به معنای معبود(موجودی که مورد پرستش قرار می گیرد) نیست، و هرگز قرآن با این اصطلاح سخن نمی گوید. به عنوان مثال به یکی از این آیات اشاره می کنیم که می فرماید:
(لو کان فیهما الهةالا الله لفسدتا فسبحان الله عما یصفون)4؛ اگر در آسمانها و زمین خدایان دیگری جز الله وجود داشتند، نظام آفرینش دچار فساد و تباهی می شد. مضمون آیه و برهانی که در آن وجود دارد در صورتی صحیح است که اله را به معنای خدا بگیریم و نه معبود، چون در این صورت استدلال آیه نا تمام خواهد بود. چرا که مقصود آیه این نیست که اگر معبودهایی جز خدا بودند جهان دچار تباهی می شد، زیرا در جهان معبودانی به باطل جز خدای متعال هستند در حالی که نظام آفرینش همچنان پا برجاست.
چکیده
از مجموع آنچه گذشت چنین بر می آید که وهابیان در تلقی درست از مفهوم توحید دچار خطا شده، و تفسیر نادرستی از توحید الوهی و توحید ربوبی دارند که تعصب کور بر این اشتباه، آنان را از مسیر حق منحرف ساخته و تطبیق مصادیق توحید و شرک را در نزد آنان مشتبه ساخته است.
پی نوشتها:
1- القواعد الاربعه ص4
2- کشف الارتیاب، ص 9 به نقل از تاریخ نجد
3- نحل- 36
4- انبیاء، 22 م:تبیان
نظرات شما عزیزان:
|